این قاب عکس برای من خیلی خاطره داره. در واقع قاب پروانه کارم بود. وکالت!!! وقتی پروانه وکالت گرفتم خیییلی خوشحال بودم . من تو استان نفر سوم بودم. خیلی پشتکار داشتم. خیلی ذوق داشتم ...خیلی برای موکلهام تلاش میکردم و یه برهه زمانی برام درامدش خوب بود ولی وقتی چشم باز کردم دیدم تو یه جامعه وحشی غرق شدم جامعه دروغ و دغل ..جامعه فریب و نیرنگ ....به تمام آدما بدبین بودم و شدم ...خسته شدم ..دیدم دیگه توان ندارم . تا اینکه دخترم به دنیا اومد و واقعا حالم از محیط دادگاه و اجرای احکام بهم میخورد و کارم رو کم کردم جوری که دیگه صبحا که میخواستم برم دادگاه انگار میخواستن منو چوب بزنن. اونقدر از اون جامعه مزخرف که داخلش قاضی فاسد ...موک...