دخترک زیبای مندخترک زیبای من، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

زن تنها و دخترک زیبا

تنهایی

برای تو ، برای چشم هایت.... برای من ، برای دردهایم.. برای اینهمه تنهایی .... ای کاش خدا کاری کند... اینم دسته گل برادرم برای مامانم در لحظه دیدار بعد از ۸ سال ...   ...
12 مهر 1401

از دیروز بگم ....

دیروز رفتیم جشن مهر مهد کودک دخترم .خوب بود گروه خاله خورشید دعوت شده بودت و کلا مجلس رو شاد کردن  اینم دخترکم  دیروز همون موقعی که ما تو جشن بوديم مامانم هم رسید دالاس و پیش برادرم اینم عکس هواپیماش که تو فرودگاه بود برادر من مهندس تعمیر هواپیما هست و کارش تو فرودگاه فورت ورث هست و وقتی هواپیمای مامانم وارد فرودگاه شده ازش عکس گرفته و برای من فرستاده که به خاطر قطعی اینترنت و فیلتر واتس آپ من امروز صبح موفق به صحبت باهاشون شدم و عکساشون رو دیدم . مثلا امروز قرار بود برم ایکس بادی دخترکم حالش خوب نیست.  باید تو خونه بمونم!😐 ...
12 مهر 1401

عنوان به ذهنم نمیرسه!!

دیروز خیلی روز بدی بود. خیلی تنهایی گریه کردم . از سرنوشت که چرا خانواده سه نفری ما باید اینجوری از هم دور باشه. من اینجا ...برادرم اون طرف کره زمین تک و تنها و مامانم ما بین ما به قول خودش بین زمین و آسمون .ودخترم که همش احوال مامانم رو می پرسید و میگفت کی میاد . و برای تنهایی دخترکم که بعد از من و باباش کسی رو نداره . خلاصه حسابی گریه کردم. تا اینکه دخترکم اومد طرفم و تفنگ آبپاشش رو آورد و خواست باهاش بازی کنم ..نگاه تو چشمای زیبا و معصومش کردم و دیدم اگر من به خودم نرسم...اگر بیمار بشم اولین خیانت من به دخترکم هست در همین راستا امروز میرم و ایکس بادی ثبت نام میکنم که روزای فرد برم ایکس بادی. وزنم رو بیارم پایین.... امروز ساعت چهار و نی...
11 مهر 1401

قاب عکس خالی.

این قاب عکس برای من خیلی خاطره داره. در واقع قاب پروانه کارم بود. وکالت!!! وقتی پروانه وکالت گرفتم خیییلی خوشحال بودم . من تو استان نفر سوم بودم. خیلی پشتکار داشتم. خیلی ذوق داشتم ...خیلی برای موکلهام تلاش میکردم و یه برهه زمانی برام درامدش خوب بود ولی وقتی چشم باز کردم دیدم تو یه جامعه وحشی غرق شدم جامعه دروغ و دغل ..جامعه فریب و نیرنگ ....به تمام آدما بدبین بودم و شدم ...خسته شدم ..دیدم دیگه توان ندارم . تا اینکه دخترم به دنیا اومد و واقعا حالم از محیط دادگاه و اجرای احکام  بهم میخورد و کارم رو کم کردم جوری که دیگه صبحا که میخواستم برم دادگاه انگار میخواستن منو چوب بزنن. اونقدر از اون جامعه مزخرف که داخلش قاضی فاسد ...موک...
9 مهر 1401

دنیای کودکانه

محور فکر دختر من : ماندانا ( یکی از دوستاش که از مهد دخترم رفت) ، خاله آرزو ( اولین مربی مهد دخترم که اونم رفت) آویسا( دوست فعلی دخترم ) ، شهربازی ، اسباب بازی، پلیس‌، فایر (  به قول خودش به معنی آتش) ، فایر تراک ، پایلوت( خلبان) و دکتری که برای چکاپ دخترم رو میبرم امروز دخترم ازم خواست براش فایر تراک بکشم و هاوس که ازش فایر میاد( خونه ای براش بکشم که آتیش گرفته و ماشین آتشنشانی) خب منم براش اینو کشیدم و خیلی ذوق کرد  در حین نقاشی کردن براش دلم گرفت که چقدر معصومه. ‌‌چقدر تنهاست و چه دنیای قشنگی داره ...بیشتر تنهایی دخترم دلم رو سوزوند. من به خاطر وضع مملکت و یه سری مشکلات پزشکی دیگه بچه نمیخوام&...
8 مهر 1401

ترقی کردیم!!

اون اوایل که برادرم از ایران رفته بود حدود سال ۸۵ تنها راه ارتباطی ما ایمیل زدن بود. میشد تماس هم گرفتا. کارت تلفن میخریدم و بهش تماس می‌گرفتیم. ولی عمده ارتباط ما ایمیل بود . بعدش یاهو مسنجر اومد که اونم در حد چت کردن بود. بعدش. یاهو مسنجر تصویری شد و میشد با وب کم همدیگرو ببینیم.  بعدش اسکایپ اومد . بعدش حدود سال ۹۰ اینا واتس آپ اومد که راحت بودیم رو گوشی نصب میشد و سرعت چت کردن باهاش از اسکایپ راحت بود بعد هم که با واتس آپ راحت میشد تصویری زنگ زد.  الان ارتباط ما برگشته یه همون سال ۸۵! یعنی ایمیل زدن !!! مامانم هم که یکشنبه میره و من دیگه هیچ دسترسی به مامانم ندارم خدایا چرا من تو این خراب شده به دنیا اومدم؟؟؟...
8 مهر 1401

آتلیه

امروز رفتیم باغ برای عکاسی تولد ۴ سالگی دخترم. یعنی من از مرداد ماه گیر هستم تا ۱۶ آبان که تولدش هست. مرداد پارچه میخرم و میدم مزون برای دوخت . تو این چهار سال هم لباسامون ست و مزون دوز بوده . تا مزون لباسامون بده میشه تو شهریور . اواخر شهریور... اوایل مهر وقت آتلیه میگیرم و تا عکساشون آماده بشه و فایلش بگیرم میشه اوایل آبان.  تولد یک سالگی دخترم رو تو باغ راز گرفتم. تولد دو سالگی و سه سالگی به خاطر کرونا نگرفتم. فقط در حد همون لباس دوختن و عکاسی بور و شب تولدش براش کیک و کادو میخریدم تولد امسال رو احتمالا تو مهد بگیرم🤔🤔🤔 تا همیشه زنده ام خودم برای دخترم به همین روش تولد میگیرم یعنی لباس ست میدوزم و آتلیه با دخترم عکس م...
7 مهر 1401

روزای پر مشغله.

دخترکم رو صبح زود بردم مهد کودک  الان برگشتم خونه رو تمییز کنم تا حدودی چون عصر مهمون دارم تا جمعه صبح یا فردا شب شاید بمونن بعدش تو این ترافیکا برم دنبال دخترکم بیارمش خونه بعدش تو این ترافیکا برم برای کاشت ناخنم  بعدش ام خرید  بعدشم مهمون داری در کنارش کمک مامانم برای کارای رفتنش!!  یعنی به این همه کار میرسم؟؟؟؟؟؟🤒 چقدر این روزا دلم گرفته .هر چی به رفتن مامانم نزدیک تر میشه حال من خراب تر 😢
6 مهر 1401

تبریک!

واتس آپ قطع ... اینستا قطع.... طرح صیانت از اینترنت هم که به سلامتی اجرا شد و ما هم شدیم مثه کره شمالی!!!!! تبریک به من... تبریک به تو.... تبریک به همه.... کاشکی میشد حرف بزنم....حرف نزنم باید خفه خون بگیرم.  حرف بزنم باید از آینده و زندگی بچه ام بترسم که بی مادر نشه 😢😢
5 مهر 1401